|
انا لله و انا اليه راجعون!...........دیشب خانواده عباس با اتول نوک مدادی متالیک شان در مسیری برای بازدید عید، تصادف کردند و عباس و دو پسر کوچکش جان دادند و همسرش زنده ماند!........امروزعصر باخبر شدم، به خانه مجید رفتم ...... از اطاق بیرونش کردم، بغض ترکاندم و زار زدم!.....هنوز هم ناخواسته چشمم نم می گیرد!.....حالا همسرش توی این مملکت گه گرفته، بی همه چیز....بی همه کس، چه می خواهد بکند؟!! ها؟!!....
تف به این سال نوآوری و شکوفایی.....تف!!. تف به این زندگی گوسفندی.......تف!!. تف به این آغلِ بویناک ........تف!!. تف به غیرت نداشته تان، گوسفندهای جاکش.....تف!!. 0comments
|