|
سیرِ که سه عباسی نیست و مومن به رقاصی، تو کجا و قافیه بازی، مومن؟!!...قافیه مشتق است از قیف و قیف قیافه می گیرد و تو مسجع می نویسی و مقفی می گویی، مومن؟!!....کاو ات چیست؟!! ندید و ساموار ، رِست و حرفِ آخر، اول! تمام امامزاده های من با تو، سوئیچ به سوئیچ؛ ها؟ چه می گویی، مومن؟!!...
تقی! برو بچز مهرگان را خبر کن...... فردا شب ، برنامه چس ناله داریم و عزاداری...نوحه هایت را ردیف کن...نوحه هایم را ردیف می کنم!...یادت باشد فردا شب، نه شهادت است و نه وفات....ما سوگواری می کنیم، برای من!... تقی جان! حاشا و کلا اگر تا دیروز خبری از این غم بود!....یادت باشد شرکای عزا را شیرفهم کنی آنجایی را که میگویم:....وای از این غمِ جدایی!، باید به سر بزنند و نه به سینه!...... 2comments
|