|
با آن کون پت و پهن اش، دیگر هم نمی خواهم نگرانم باشد. هر چه می کشم از دست اوست.....از دست او و ..........!
می گوید: زودتر یه کاری بکن!...داری اونقدر فرو میری که فکر کنم تا یه مدت دیگه طناب منم نتونه بکشدت بیرون!.....نگات مثل گاوِ مش حسن شده...... می خندمِ مثل گاو مش حسن که دوخیک هم میداند نگاهش هیچ فرقی با گاوهای دیگر ندارد!..... 0comments
|