جمعه، ۹ فروردین ۱۳۸۷
انا لله و انا اليه راجعون!...........دیشب خانواده عباس با اتول نوک مدادی متالیک شان در مسیری برای بازدید عید، تصادف کردند و عباس و دو پسر کوچکش جان دادند و همسرش زنده ماند!........امروزعصر باخبر شدم، به خانه مجید رفتم ...... از اطاق بیرونش کردم، بغض ترکاندم و زار زدم!.....هنوز هم ناخواسته چشمم نم می گیرد!.....حالا همسرش توی این مملکت گه گرفته، بی همه چیز....بی همه کس، چه می خواهد بکند؟!! ها؟!!....
تف به این سال نوآوری و شکوفایی.....تف!!. تف به این زندگی گوسفندی.......تف!!. تف به این آغلِ بویناک ........تف!!. تف به غیرت نداشته تان، گوسفندهای جاکش.....تف!!. 0comments
پنجشنبه، ۱ فروردین ۱۳۸۷
...می بینی سبزه گیسو؟! می بینی که این امامزاده بی شجره ات چطور تا لب غنچه میکنی ، سوت نزده، می دود طرفت و چند تا هاپ هاپ باکلاس تحویلت می دهد، همراه دم تکانی!.....می بینی سبزه گیسو؟!! بگذریم!.........نه من از آن ته آمدم بالا ونه تو را آن پایین کنار خودم دیدم.......اما سال با تو نو شد.....با همان يك خط !...... یک عالم لذت بود، کبوترِ دوست داشتنیِ من!............والله!....... 0comments
یکشنبه، ۲۶ اسفند ۱۳۸۶
سمِ گله (Cattle Poison)، هنگام گرد هم آمدن اعضای گله در خونِ تک تکِ آنها مترشح می شود. این سم موجب می گردد تا کل گله، بدون تفکر و اندیشه حرکات و اعمال خود را با یکدیگر همانند سازی کنند. حرکتِ جمعی به یک سو....بع بعِ جمعی.....به هوا پریدن های جمعی و........از آن جمله است و همچنین ............................. سکوتِ بره ها!!....... کاش اینهمه نمی فهمیدم....................... والله! 0comments
|